دروغ است آنچه میگوید : "بدبختی یا نیکبختی هرکسی بسرش نوشته شده"
این هم سخنی است که از کیشها برخاسته و در میان مردمان پراکنده گردیده ، این نیز دروغ و بی پایه است ؛ بدبختی یا نیکبختی جز از کارهای خود آدمیان برنخیزد ...
- احمد کسروی
. ورجاوند بنیاد
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی گردیده
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
گرد ِ جهان گردیده ام، غذا فراوان خوردهام ، طعمِ همه سنجیده ام، اما تو چیز ِ دیگری
..نقشه جغرافیای عشق را گم کرده ام
شک به آدم شک به حوا شک به گندم کرده ام
بارها نقش خودم را دیده ام بالای دار
بارها دریا شدم در خود تلاطم کرده ام
بیش از این ها از شما پنهان نباشد دوستان
با تمام درد تمرین تبسم کرده ام
بیش از این ها هفت شهر عشق را گردیده ام
فکر گردش در هوای شهر هشتم کرده ام
شهر هشتم را غزل می سازد اما ای دریغ
نقشه ی جغرافیای عشق را گم کرده ام
چنان دستم تهی گردیده از گـرمای دستانت...
که این یخ کرده را از بی کسی، "ها" میکنم هر شب...!!!
(محمدعلی بهمنی)
ردپاے مهربانے نیست
من تمام ڪوچہ را گردیدهام
سالها از بس خوش بین بودهام...
هر ڪلاغے را ڪبوتر دیدهام
انسانهایی که به داشتههایشان فکر میکنند، آرامش و نشاطی نصیبشان خواهد شد که پیوسته باعث افزایش این نعمتها در زندگیشان میشود. اما در مقابل افرادی که همواره به نداشتههایشان میاندیشند، آنچنان اضطراب و استرسی به همراه دارند که هر روز وضعیتشان نسبت به روز قبل بدتر خواهد شد. شکرگزاری به درگاه خدای مهربان نه تنها از دیدگاه اعتقادی قابل تحسین است بلکه از نظر علمی نیز اثبات گردیده که انسانهای شاکر زندگی آرام و موفقی دارند چرا که انسان جذب کننده بیشترین و شایعترین افکار خویش میباشد و اگر به زیباییها و نعمتهای اطرافش بیندیشد، نعمتهای بیشتری را جذب خود مینماید پس با شکرگزاری به درگاه خدای مهربان و تفکر درباره داشتههای خود، موجی از نعمتها و برکات را به زندگی خود هدیه نماییم.
شاهد مرگ غم انگیز بهارم چه کنم؟
ابر دلتنگم اگر زار نبارم چه کنم؟
نیست از هیچ طرف راه برون شد زشبم
زلف افشان تو گردیده حصارم چه کنم؟
از ازل ایل وتبارم همه عاشق بودند
سخت دلبسته ی این ایل وتبارم چه کنم؟
من کزین فاصله غارت شده ی چشم تو ام
چون به دیدار تو افتد سرو کارم چه کنم؟
یک به یک با مژه هایت دل من مشغول است
میله های قفسم را نشمارم چه کنم؟
"سید حسن حسینی"
جواب سوالم تو باشی اگر
ز دنیا ندارم سوالی دگر
که من پاسخی چون تو می خواستم
مباد آرزویم از این بیشتر
نشستم به بامی که بامیش نیست
شگفتا دلم می زند باز پر
نفسگیر گردیده آرامشم
خوشا بار دیگر هوای خطر
بر آن است شب تا به خوابم کشد
بزن باز بر زخم من نیشتر
جاری شده در ساز تو آواز جدایی
جانا مزن اینگونه،مزن ساز جدایی
دستی که تواند شکند فاصله ها را
چندیست که گردیده هم آواز جدایی
ای موج،تنت منحنی آبی دریا
ما دست نیازیم و تو در ناز جدایی
نازم به وفاداری پروانه که چون من
بالی نزند با پر پرواز جدایی