حَـق دادنی نیست
"گرفتنیـست"
دستانـت را به من هـم ، نَدهی
"میگیرَمـِشان"
. .
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی گرفتنی
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
عشق
نه دادنی است
و نه گرفتنی
عشق شریک شدنی ست...
همیشه که اتفاقها
افتادنی نیستند
گاهی هم اتفاق گرفتنیست
مرا در آغوش بگیر.
خدایا...
قصه وکالت را زیاد شنیده ام
اما قصه وکیلی
چون تو رانه.........
تو که وکیل باشی
همه حق ها گرفتنی است
پرونده ای که تو
وکیلش باشی قصه اش
ستودنی است.
مــــن
به جـــــای خالیِ بعضـــی ها
بشتـــــر از خودشـــــان عادت کرده ام
اعترافِ تلخی ست
اما من اعتراف می کنم
گرچه تلخی این اعتــــــراف سخـــــت است
اعتـــــــراف میکنم که امــــروز
از نبودن خیلــــــی ها خوشحالــــــــم
و از حذف بعضـــــی ها از زندگی ام خوشحال تر
مــــــن
عـــادت کرده ام به جـــــای خالــــی ها در زندگــــی ام
عــــــادت کرده ام
به نبــــــودنشان
به رفتنشــــان
به زخـــــــم هایشان
امــــا...
این تنهــــــایی ها...
وای از این تنهـایی ها که چندگاهی ست خستـــــــــــــه ام کرده است
قلبم درد میکند
سرم گیج مـــــی رود
نبضم کند مــــی زند
انگـــار که هیچ اتفـــاقی حالم را خوب نمی کند
حبس کرده ام خــــود را در اتاقی که
از در و دیــــوارش صـــــدای غـــم به گوش می رسد
گوشه گیر شده ام
و از آدم هــــــا فـــــراری...
حس بیماری دارم که هر چه تقلا میکند برای خلاصی
مرگ به سراغش نمی آید
دلم گرفته است
از این آدم ها
که هر روز سنگی تر و بی رحم تر میشوند
و روحت را می خراشند
از آدم هایی که با حرف هایشان
خنجر میکشند بر قلبت
و با خون َش قهقهه میکشند بر روی لبهایشان
برای دلبری دیگری
از آدم هایی که
با نگاه های سَردِشان
آتش مهربانی را در دلت خاموش میکنند
از آدم هایی که
پای درد دلهایت مینشینند و
آن گاه تمام حرف هایت را
انگشتری میکنند بر دستانشان
مدام آن را به رخ َت میکشند
از آدم هایی که
تمامت را می بَرَند
حِست را
نازت را
طرز لباس پوشیدنت را
علایِقت را
رفتارت را
مهربانی هایت را
حتی عشقت را...
به خیالشان که این ها گرفتنی ست
نمی دانند
مثل تو تنها یکی ست
هر چقدر هم که تقلا کنند و ظاهرشان را شبیهَ ت کنند
احساس ها و نازها و رفتار ها و مهربانی ها
ذاتی ست
دلم گرفته است
از دنیایی که هر روز خاکستری تر میشود
کاش کسی بود که
پای حرف هایت می نشست
من خسته ام از این زندگی مجازی
از این درد دل های مجازی
از این همراهی های مجازی
از این گریه های مجازی
از این آغوش های مجازی
دلم میخواهد باز گردم به گذشته
به روز هایی که بوی خاطراتش
هنوز لای آلبوم های ِ قدیمی ام هست
روز هایی که آدم های قصه یِ من
هنوز بی مهری ها را
نیش زدن ها را
سرد بودن ها را
یاد نگرفته بودند
ببار باران
ببار بر من و تنهایی هایم
ببار بر من و خستگی هایم
بشوی غبارِ خاکستریِ دلم را
تازه کن روحِ خسته ام را
نفس بده به لحظه هایم
ببار که بارشِ قطره هایت
در دلِ تابستان
تبِ مردادی ام را پایین بیاورد
ببار تا زیر قطره هایت اشک هایم پنهان بماند
بارش َت که تمام شد
نقاب خنده را بَر میدارم
و بَر صورت رنگ پریده ام می زنم
باید همه چیز عادی به نظر برسَد
هیس.....! چیزی نگو
این حرف ها بین من وتو و دَر و دیوار هایِ این اتاق بماند
تو بارانی....
زلال و پاک و بخشنده
نمی دانی انسان بودن چیست!!
که گَر میدانستی هیچگاه نمیباریدی پیش چشم هایشان
انسان که باشی باید خیلی چیز ها را پنهان کنی
انسان که باشی حرف هایت تا ابد در دِلت می ماند
انسان که باشی زندگی میان انسان ها سخت می گُذرد
آن قدر سخت که
عادت میکنی به جای خالیشان
حتی به حذف کردنشان از زندگیت
و فراموشیشان در یاد و خاطِرَت
آن گاه اِعترافاتَت را بلند بلند فریاد میزنی
و می نویسی...
می نویسی تا یادِ قلبت باشد
شیرینی این اِعترافِ تلخ.
دلم گرفته است باران
ببار بر من و تنهایی هایم
دنیا تمام بازی هایت را به سرم اوردی
گرفتنی ها را گرفتی
دادنی ها را ندادی
دلم را صدبار شکستی
زخمهایت را زدی
تنها و بی کسم کردی
دیگر بس است
چیزی از من نمانده
بگذار دیگر گریه نکنم
فقط یک شب...
دنیا........
بازی هایت را سرم درآوردی...
گرفتنی ها را گرفتی...
دادنی ها را ندادی...
حسرت ها را کاشتی...
زخم ها را زدی...
دیگر بس است..چیزی نمانده !
بگذار بخوابم !
محتاج یک خواب بی بیدارم.......
عاشقی یاد گرفتنی نیست هیچ مادری گریه را به کودکش یاد نمیدهد عاشق که بودی دست کم تشری که با نگاهت میزدی دل آدم را پاره نمیکرد مهم نیست من که برای معامله نیامده ام اصل مهم این است که هنوز تمام راهها به تو ختم میشوند وتو در جیبهایت تکههایی از بهشت را پنهان کرده ای
عشــ ــــق
نه دادنی است نه گرفتنی
عشــ ــق شریک شدنی است
دنـــــیـــــــا :
بازی هایت را سرم درآوردی
گرفتنی ها را گرفتی
دادنی ها را ندادی
حسرت ها را کاشتی
زخم ها را زدی
دیگر بس است چون چیزی نمانده ، بگذار بخوابم …
محتاج یک خواب بی بیدارم !