احساس می‌‌کنم
امروز نیازمند آنم
که به ‌‌نام بخوانمت.
احساس می‌کنم
نیازمند حـروفِ اسـمِ تو هستم.
چون کودکی در شوقِ تکه‌‌ای شیرینی...
دیرزمانی‌ست که نامت را بر تارکِ نامه‌هایم ننوشته ‌ام، خورشیدی بر فراز کاغذ نکاشته‌‌ام که گرمم کند...
امروز که پاییز بر من هجوم آورده و روزن‌‌هایم را در برگرفته احساس می‌کنم که باید بخوانمت...



#نزار_قبانی

دلم می‌خواد با تمام وجود زندگی کنم.
تا وقتی باد رو روی صورتم حس می‌کنم، تا وقتی ته دلم چیزی شبیه دوست داشتن می‌جوشه، تا وقتی صدای کسی که می‌گه “دوستت دارم” هنوز گرمم می‌کنه.
زندگی کنم، بجنگم، برای هر لحظه‌ای که هنوز می‌تونم باشم، هنوز می‌تونم حس کنم.
دلم می‌خواد زنده باشم ..

منظورت چیه که تمام پستای خوب توییتر و جمع کردی اینجا گذاشتی؟ دمت گرممم.

چنل مزخرف ترین چنلیه که اسکرین شاتای توییتری میذاره و اصلنم خنده دار نیست و سرگرمم نمیکنه .

.

و من
سال دیگری را
سپری خواهم کرد.
با عصیان بزرگی که
در درونم هست
و تنها چیزی
که گرمم می‌دارد،
آتش مقدس امیدواری‌ست..️.


HBD to me.

احساس می‌‌کنم امروز نیازمند آنم که به ‌‌نام بخوانمت.
احساس می‌کنم نیازمند حـروف اسـمِ تو هستم.
چون کودکی در شوق تکه‌‌ای شیرینی...
دیرزمانیست که نامت را بر تارکِ نامه ‌هایم ننوشته ‌ام،
خورشیدی بر فراز کاغذ نکاشته‌ام که گرمم کند..
امروز که پاییز بر من هجوم آورده و روزن‌هایم را در برگرفته
احساس می‌کنم که باید بخوانمت...


- نزار قبانی

احساس می‌‌کنم امروز نیازمند آنم که به ‌‌نام بخوانمت.
احساس می‌کنم نیازمند حـروف اسـمِ تو هستم.
چون کودکی در شوق تکه‌‌ای شیرینی...
دیرزمانیست که نامت را بر تارکِ نامه ‌هایم ننوشته ‌ام،
خورشیدی بر فراز کاغذ نکاشته‌ام که گرمم کند..
امروز که پاییز بر من هجوم آورده و روزن‌هایم را در برگرفته
احساس می‌کنم که باید بخوانمت...


- نزار قبانی

دیگه الان بافتنی گرمم نمیکنه فقط باید بغلتو بپوشم.....•

●❥.

. .

اصلا من میگم سردمه که تو با آتیش تنت گرمم کنی..

‏به نظرم آخرش باید با پتو و بالشتمون ازدواج کنیم. چون تنها چیزایی هستن که بی منّت گرممون میکنن و همیشه بغلشون برامون بازه