عاشق کبوتر بود. میگفت پرندهای وفادارتر از کبوتر نیست. رهایش که میکنی هرجا برود، خیالت راحت است که برمیگردد. فقط دو روز حواسش پرت شد، فقط دو روز فراموششان کرد. همهشان رفتند، همهشان گم شدند. او دانه میریخت، اما دیگر دیر بود! هیچ کدامشان برنگشتند. مشکل اینجاست. ما یادمان رفته هیچ تعهدی یک طرفه نیست. وفادارترین کبوتر هم برای ماندنش دانه میخواهد، توجه میخواهد، عشق میخواهد. هیچ کبوتری ناچار به ماندن نیست. هیچ کبوتری …
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی گشتند
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
✿ کپشن خاص ✿
عاشقِ کبوتر بود !
میگفت پرندهای "وفادار"تر از آن نیست .
رهایش که میکنی هرجا برود، خیالت راحت است که برمیگردد ...
فقط دو روز حواسش پرت شد ،
فقط دو روز فراموششان کرد ،
همهشان رفتند ،
همهشان گم شدند !
او دانه میریخت اما دیر بود ،
هیچ کدامشان برنگشتند !
مشکل اینجاست ؛
ما یادمان رفته هیچ تعهدی یکطرفه نیست !
وفادار ترین کبوتر هم، برایِ ماندنش؛
دانه میخواهد ،
"توجه" میخواهد ،
"عشق" میخواهد ...
هیچ کبوتری ، ناچار به ماندن نیست ...
هیچ کبوتری !!!
#نرگس_صرافیان_طوفان
✿ کپشن خاص ✿
عاشقِ کبوتر بود !
میگفت پرندهای "وفادار"تر از آن نیست .
رهایش که میکنی هرجا برود، خیالت راحت است که برمیگردد ...
فقط دو روز حواسش پرت شد ،
فقط دو روز فراموششان کرد ،
همهشان رفتند ،
همهشان گم شدند !
او دانه میریخت اما دیر بود ،
هیچ کدامشان برنگشتند !
مشکل اینجاست ؛
ما یادمان رفته هیچ تعهدی یکطرفه نیست !
وفادار ترین کبوتر هم، برایِ ماندنش؛
دانه میخواهد ،
"توجه" میخواهد ،
"عشق" میخواهد ...
هیچ کبوتری ، ناچار به ماندن نیست ...
هیچ کبوتری !!!
#نرگس_صرافیان_طوفان
✿ کپشن خاص ✿
در جاده ی بی مقصد
رفتیم و گریزی نیست
دنیای مرا گشتند
جز عشق تو چیزی نیست!
گفتند که باید رفت
گفتند که برگردم
در این همه شک ، تنها
ایمان به تو آوردم
پایان شب من باش
چون جای درنگی نیست
جز عشق برای ما
پایان قشنگی نیست.
#سید_مهدی_موسوی
.. نقاشی چشمان تو را
.. تا ڪہ خـ♡ـدا ڪرد
.. گشتند ملائڪ همہ
.. مبهوتِ نگاهت
.. آیا ملڪی تو ؟
.. بشرے تو؟
.. تو ڪہ هستی !؟
.. خورشید نشستہ
.. پس آن صورتِ ماهت
بی تو اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بیخورشیدند
از همان لحظه که از چشم یقین افتادند
چشمهای نگران آینهی تردیدند
نشد از سایهی خود هم بگریزند دمی
هر چه بیهوده به گرد خودشان چرخیدند
چون به جز سایه ندیدند کسی در پی خود
همه از دیدن تنهایی خود ترسیدند
غرق دریای تو بودند ولی ماهیوار
باز هم نام و نشان تو ز هم پرسیدند
در پی دوست همه جای جهان را گشتند
کس ندیدند در آیینه به خود خندیدند
سیر تقویم جلالی به جمال تو خوش است
فصلها را همه با فاصلهات سنجیدند
تو بیایی همهی ثانیهها، ساعتها
از همین روز، همین لحظه، همین دم عیدند
✨
کاش آدمـ ها مثل فصل ها بودند
زمستان که میشدند
سرد که میشدند می رفتند
بهاری می شدند
تازه می شدند
گرمـ می شدند
بر می گشتند
✨
کاش آدمـ ها مثل فصل ها بودند؛
زمستان که میشدند
سرد که میشدند می رفتند
بهاری میشدند
تازه میشدند
گرمـ می شدند
بر می گشتند
می گفتند از کودکی به ما، که زمان باز نمی گردد،
اما نمی دانم چرا این بعد از ظهر های جمعه باز می گشتند؟!!
می گفتند از كودكی به ما، كه زمان باز نمی گردد،
اما نمی دانم چرا اين بعد از ظهر های جمعه باز می گشتند؟!!