چیزی نگفتنمو گذاشتی پای بی تفاوتیم؟ فدای سرت
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی گفتنم
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
سرم سنگینی حرفی را دارد
که توان گفتنم نیست
زبانم دنبال فرصتی
و چشمم
دنبال محرم رازی می گردد
بی تاب دیدنت هستم!
آنچه درمن نهفته
دریاییست
کی توان نهفتنم باشد؟
با تو
زین سهمگین طوفان
کاش یارای گفتنم باشد ...
" فروغ فرخزاد "
یه نوع دوستت دارم گفتنم هست که هیچی نمیگه فقط نگاه میکنه ؛ نگاهی عاشقانه تر از هر دوستت دارم گفتنی *.*
ببین که قصههای ما چه شاعرانه میشود!
غمت به چشمِ عاشقم چه جاودانه میشود!
تمام عاشقانهها، شبی به گریه میرسد
تمام بی تو بودنم، شبی ترانه میشود
شب سرودنت رسید! ببین که شعر میشوی!
برای از تو گفتنم… دلم بهانه میشود
بدان که خستهی غمم، نمیروم ز قصهات
ولی همیشه قهرِ تو، چو تازیانه میشود
نگو نداری راهِ پس! بگو که پیش میروی
بگو برای ماندنم، دلت نشانه میشود
فرار میکنی ز من! نگو که چون ستارهای
نگو که بیوفایی وُ شبم فسانه میشود
ستارهی عزیز من، بگو که مقصدت کجاست؟
که از نگاهِ گرمِ تو، شب عاشقانه میشود
با
تو
زین سهمگین طوفانی
کاش یاراے گفتنم باشد...
#فروغ_فرخزاد
***
نگو که شعر بگو ، گفتنم نمی آید
به روی صفحه ی دفتر قلم نمی آید
چگونه از دل سنگ تو خوب بنویسم؟
نگو که بد بنویسم ، دلم نمی آید !
به لطف حادثه شاعر نوشت " خواهد مرد "
تو لایک کردی و گفتی " بدم نمی آید...! "
***
این روزها بیقرارم
نه تاب سکوتم هست ... نه یارای گفتنم
می خواهم بگویم ... امّا ... امّا نمی خواهم
حال معلّقی را دارم که نه روی زمین بند است ، نه به آسمان آویزان
بیش از دیروزها عاشقم
بیش از دیروزها دیوانه ام
آزادتر از همیشه و ... در بندتر از هر روزم
می دانی چه می گویم ؟
مضطرّم
می دانی مضطر یعنی چه ؟
مضطر یعنی همین ... یعنی ندانی که هستی ... کجایی هستی ... اینجا چه می کنی ... آنجا چه می خواهی ... می روی یا نه ... می مانی یا نه ... می دانی یا می جویی ... می خواهی یا گریزانی
مضطر یعنی میان گریه خندیدن
مضطر یعنی زبان آتشین داشتن و در نگرفتن ... یعنی سخندان و سخن خوان بودن و گنگ بودن
مضطر یعنی در کمین بودن و نشانه بودن ... صید باشی و صیادی کنی
مضطر یعنی تیر بلا در چشم و لبخند رضا بر لب
مضطر نشدی تا یمین و یسار از هم باز نشناسی
مضطر را با مصلحت اندیشی کاری نیست ... دل می گوید ، او می سازد
مضطر را با عقل کاری نیست ... نه از عقل می لافد ، نه طامات می بافد
مضطر خامی پخته است ...
پخته ی جنون ...
مضطر یعنی این ...
مضطر یعنی من ................
" امّن یجیب المضطرّ اذا دعاه و یکشف السّوء "
" ای آن کس که دعای بیچاره مضطر را به اجابت میرساند و رنج و غم آنان را بر طرف میسازد "
با تو زین سهمگین طوفان
کاش یارای گفتنم باشد....
"فروغ"