گندمزار موهایت
الفبای عشق را بر شانههایم
دیکته میکند
و من چون مزرعهداری ساده
به برکت دانههای گندم
قسم یاد میکنم
درس دوست داشتنت را
مو به مو
آویزه جانم کنم
#مریم_امینی
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی گندمزار
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
بزن چنگی به گندمزار گیسویت، مگر قدری
زکات خون دلهای فقیران را بپردازی
#فاضل_نظری
#جانانم...!
نظم عشق را چه زیبا برهم میریزی
وقتی عاشقانه دست به
گندمزار گیسوانم میکشی .
و آرام گلبوسه ای کنج #لبم میکاری!!!
#ندا_ر
و اینک
پایان فصل دروست...
گندمزار موهایت
تشنه ی کدام داس است
به جز دست های من
#علیرضا_اسفندیاری
بزن چنگی به گندمزار گیسویت
مگر قدری زکات خون دلهای فقیران را بپردازی
#فاضل_نظری
✿ کپشن خاص ✿
- سیزدهِ امسال دستانت را می گیرم
و با تو به تمامِ جهان سفر می کنم ..
به دنیایی که فقط به خودت خلاصه
می شود..
اول از همه به شهرِ شانه هایت می رویم
آنجا که استوارترین کوه ها را دارد و می شود با خیالی اَمن به آنها تکیه کرد ..
بعد به آبیِ چشمانت که زیباتر از هر دریایی ست..
و عشق در آنها موج می زند..
سوار برهمین امواج تا گندمزارِ موهایت
و سواحلِ لبخندت ..
من امسال در کنارِ تو
سبزه ها را محکم تر از همیشه گره می زنم
سبزیِ با هم بودن را
یک گره کور می اندازم برایِ همیشه ماندنمان..
محبوب من ؛
وقتی دستِ تو در دستم باشد
باور کن ، هیچ سیزده ای بد یُمن و نَحس نیست .
#فرهادفرهادی
خنده هایت ، زنیست لا به لایِ گندمزار
که هر چی میدود به پایان نمیرسد..
بخند با صدایِ بلندت
بگذار حسودان همه خیال بد کنند..
من به همین خنده هایِ تو ،
نفسم بند است..
#مسعودکوثری
✿ کپشن خاص ✿
- صبح که می شود ؛
یادم باشد در آینه یِ آسمان بنگرم
به دریاهایِ اطراف سری بزنم..
نگاهِ بیشه هایِ زیبا را ،
به کلبه یِ خورشید راهی کنم ..
قدری از گندمزارهایِ این حوالی عطرِ خوش نان را ببویم ..
و دستِ آفتاب را بگیرم ، برویم با هم کوچه کوچه ،
پنجره ها را بیدار کنیم ..
مبادا زندگی خواب بماند .
#فریبا_سعادت
کشاورزي يک مزرعه ی بزرگ گندم داشت. زمين حاصلخيزی که گندم آن زبانزد خاص و عام بود.
هنگام برداشت محصول بود. شبی از شبها روباهی وارد گندمزار شد و بخش کوچکی از مزرعه را لگدمال کرد و به پيرمرد کمی ضرر زد.
پيرمرد کينه ی روباه را به دل گرفت. بعد از چند روز روباه را به دام انداخت و تصميم گرفت از حيوان انتقام بگيرد. مقداری پوشال را به روغن آغشته کرده، به دم روباه بست و آتش زد.
روباه شعله ور در مزرعه به اينطرف و آن طرف می دويد و کشاورز بخت برگشته هم به دنبالش.
در اين تعقيب و گريز، گندمزار به خاکستر تبديل شد...
وقتي کينه به دل گرفته و در پی انتقام هستيم، بايد بدانيم آتش اين انتقام، دامن خودمان را هم خواهد گرفت!
بهتر است ببخشيم و بگذريم...
کشاورزی یک مزرعه بزرگ گندم داشت
زمین حاصلخیزی که گندم آن زبانزد خاص و عام بود
هنگام برداشت محصول بود
شبی از شبها روباهی وارد گندمزار شد و بخش کوچکی از مزرعه را لگدمال کرد
و به پیرمرد کمی ضررزد.
پیرمردکینه روباه را به دل گرفت
بعد از چند روز روباه را به دام انداخت و تصمیم گرفت از حیوان انتقام بگیرد
مقداری پوشال را به روغن آغشته کرده به دم روباه بست و آتش زد
روباه شعله وردر مزرعه به اینطرف وآن طرف میدوید وکشاورز بخت برگشته هم به دنبالش
در این تعقیب و گریز گندمزار به خاکستر تبدیل شد
وقتی کینه به دل گرفته ودر پی انتقام هستیم
باید بدانیم آتش این انتقام دامن خودمان را هم خواهد گرفت
ببخشیم وبگذریم