بعضی حرفا ارزش گفتن ندارن چون بعضی گوشها لیاقت شنیدن روندارن
.࿐
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی گوشها
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
موسیقی ، انعکاس اولین بوسه ای است که آدم بر لب های حوا بخشید ..
ﻭ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺑﻪ ﺑﻌﺪ ﺍﯾﻦ ﺍﻧﻌﮑﺎﺱ، ﺑﻮﺟﻮﺩ ﺁﻭﺭﻧﺪﻩ ﻟﺬﺗﯽ ﺍﺳﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﺟﻬﺶِ ﺍﻧﮕﺸﺘﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﻣﯽﻧﻮﺍﺯﻧﺪ ﻭ ﮔﻮﺵﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻣﯿﺸﻨﻮﻧﺪ.
#جبران_خلیل_جبران
از لحاظ روحی احتیاج دارم
فقط گوشهای من باشه و صدای #تُ
ما همه نابینائیم ! هرکداممان به نوعی:
آدمهای خسیس، نابینا هستند چون فقط طلا را می بینند.
آدمهای ولخرج، نابینا هستند چون امروزشان را می بینند.
آدمهای کلاهبردار نابینا هستند چون خدا را نمی بینند.
آدمهای شرافتمند، نابینا هستند چون کلاهبردارها را نمی بینند.
خود من نابینا هستم، چون حرف می زنم اما نمی بینم که شما گوشهای شنوا ندارید.
(ویکتو هوگو)
موسیقی
انعکاس اولین بوسهای است که آدم بر لبهای حوا بخشید!
ﻭ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺑﻪ ﺑﻌﺪ ﺍﯾﻦ ﺍﻧﻌﮑﺎﺱ
به وﺟﻮﺩ ﺁﻭﺭﻧﺪهی ﻟﺬﺗﯽ ﺍﺳﺖ
ﺑﺮﺍﯼ ﺟﻬﺶِ ﺍﻧﮕﺸﺘﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﻣﯽﻧﻮﺍﺯﻧﺪ
ﻭ ﮔﻮﺵﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ میشنوند.!
#جبران_خلیل
✿ کپشن خاص ✿
- زنی که انتظار در او می میرد ،
به عبورِ هیچ ساعتی تکان نمی خورد ،
نمی پرد ،
گوشهایش را پر کرده
از سکوتهایِ نیامدن ..
و صدایِ هیچ زنگی ، تنهایی اش را نمی شکند
پرده ها را می کشد
و شب در او
سالیانِ سال طول می کشد!
#مریم_پورقلی
همهء ما نابیناییم،
هر کداممان به نوعی؛
آدم های خسیس نابینا هستند چون فقط طلا را میبینند ..
آدم های ولخرج نابینا هستند، چون فقط امروزشان را میبینند ..
آدم های شرافتمند نابینا هستند، چون کلاه بردارها را نمیبینند ..
حتی خود من هم نابینا هستم، چون حرف میزنم اما نمیبینم که شما گوشهای شنوا ندارید !
ویکتور هوگو .
. .
گوش هایت را می گیری
تا صدایم را نشنوی!
ولی
تو بگو
گوشهای دلت را چگونه می گیری؟!
چگونه دهان دلم را ببندم!؟...
همه ی ما نابینائیم، هرکدام مان
به نوعی؛ آدم های خسیس نابینا
هستند چون فقط طلا را می بینند
آدم های ولخرج نابینا هستند
چون امروز شان را نمی بینند
آدم های شرافتمند نابینا هستند
چون کلاهبردارها را نمی بینند.
خود من هم نابینا هستم چون
حرف می زنم اما نمی بینم که
شما گوشهایی شنوا ندارید !
ویکتور هوگو
" ظرف عتیقه "
ﻋﺘﯿﻘﻪ ﻓﺮﻭﺷﯽ ﺩﺭ ﺭﻭﺳﺘﺎﯾﯽ ﺑﻪ ﻣﻨﺰﻝ ﺭﻋﯿﺘﯽ ﺳﺎﺩﻩ ﻭﺍﺭﺩ ﺷﺪ . ﺩﯾﺪ ﻛﺎﺳﻪﺍﯼ ﻧﻔﯿﺲ ﻭ ﻗﺪﯾﻤﯽ ﺩﺍﺭﺩ ﻛﻪ ﺩﺭﮔﻮﺷﻪﺍﯼ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﻭ ﮔﺮﺑﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺁﺏ ﻣﯽﺧﻮﺭﺩ . ﺩﯾﺪ ﺍﮔﺮ ﻗﯿﻤﺖ ﻛﺎﺳﻪ ﺭﺍ ﺑﭙﺮﺳﺪ ﺭﻋﯿﺖ ﻣﻠﺘﻔﺖ ﻣﻄﻠﺐ ﻣﯽﺷﻮﺩ ﻭ ﻗﯿﻤﺖ ﮔﺮﺍﻧﯽ ﺑﺮ ﺁﻥ ﻣﯽﻧﻬﺪ ﻟﺬﺍ ﮔﻔﺖ : ﻋﻤﻮ ﺟﺎﻥ ﭼﻪ ﮔﺮﺑﻪ ﻗﺸﻨﮕﯽ ﺩﺍﺭﯼ ﺁﯾﺎ ﺣﺎﺿﺮﯼ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﻔﺮﻭﺷﯽ؟ ﺭﻋﯿﺖ ﮔﻔﺖ : ﭼﻨﺪ ﻣﯽﺧﺮﯼ ﮔﻔﺖ : ﯾﻚ ﺩﺭﻫﻢ . ﺭﻋﯿﺖ ﮔﺮﺑﻪ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﻋﺘﯿﻘﻪ ﻓﺮﻭﺵﺩﺍﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ : ﺧﯿﺮﺵ ﺭﺍ ﺑﺒﯿﻨﯽ ؛ ﻋﺘﯿﻘﻪ ﻓﺮﻭﺵ ﭘﯿﺶ ﺍﺯﺧﺮﻭﺝ ﺍﺯ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﺎ ﺧﻮﻧﺴﺮﺩﯼ ﮔﻔﺖ : ﻋﻤﻮ ﺟﺎﻥ ﺍﯾﻦ ﮔﺮﺑﻪ ﻣﻤﻜﻦ ﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﺭﺍهﺗﺸﻨﻪﺍﺵ ﺷﻮﺩ ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺳﺖ ﻛﺎﺳﻪ ﺁﺏ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﻔﺮﻭﺷﯽ ؟ ﺭﻋﯿﺖ ﮔﻔﺖ : ﻗﺮﺑﺎﻥ ، ﻣﻦ با این کاسه ﺗﺎ ﺑﻪ ﺣﺎﻝ پنجاه ﮔﺮﺑﻪ ﻓﺮﻭﺧﺘﻪﺍﻡ ، ﻛﺎﺳﻪ ﻓﺮﻭﺷﯽ ﻧﯿﺴﺖ ، عتیقه است !
نتیجه گیری : ﻫﺮﮔﺰ ﻓﮑﺮ ﻧﮑﻨﯿﺪ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ احمقند .