بر امیالِ خود، پيش از آنكه وَلَعِ آن قدرت گيرد، چيره شو؛
زيرا اگر قدرت گيرد، بر تو مسلّط شود و تو را به دنبال خود كِشد
و
تو توان ايستادگى در برابرش را ندارى....
غالِبِ الشَّهوَةَ قَبلَ قُوَّةِ ضَراوَتِها؛ فإنّها إن قَوِيَت مَلَكَتْكَ و استَقادَتْكَ و لَم تَقدِرْ على مُقاوَمَتِها
"مولای خوبان علی(ع)"
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی گيرد
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
ﭘﺮﻧﺪﻩ ﻫﺎ ﻫﺮﮔﺰ ﺩﻳﺮﺷﺎﻥ ﻧﻤﻰﺷﻮﺩ. ﻫﻴﭻ ﺳﮕﻰ ﺳﺎﻋﺘﺶ ﺭﺍ ﻧﮕﺎﻩ ﻧﻤﻰﻛﻨﺪ.
ﻭ ﮔﻮﺯنها ﻧﮕﺮﺍﻥ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻛﺮﺩﻥ ﺗﻮﻟﺪﻫﺎ ﻧﻴﺴﺘﻨﺪ!
ﻓﻘﻂ ﺍﻧﺴﺎﻥ، ﺯﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﻣﻰﮔﻴﺮﺩ ﻭ ﺳﺎﻋﺖ ﺭﺍ ﺍﻋﻼﻡ ﻣﻰﻛﻨﺪ ﻭ ﺑﻪ ﻫﻤﻴﻦ ﺩﻟﻴﻞ ﻓﻘﻂ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺗﺮﺳﻰ ﻓﻠﺞ ﻛﻨﻨﺪﻩ، ﺭﻧﺞ ﻣﻰﺑﺮﺩ!
ﺗﺮﺱ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪﻥ ﻭﻗﺖ...
قدر آدمهایى که زود عصبی مي شوند را بدانيد
اينها همان لحظه داد مي زنند قرمز مي شوند قلبشان درد مي گيرد دستانشان مي لرزد .. ولی ...
ولی براى زمين زدن شما هيچ نقشه ای نمي کشند!
آنها تمام نقشه شان همان عصبانيت بوده و تمام
آنهائى که زود عصبانی مي شوند آدمهائى هستند که رقيق ترين و پاک ترين وجدان را دارند ...
بچه اي كه بهانه گرفته ،
هر قدر اسباب بازي و تنقلات به او بدهند
آن ها را پرت مي كند
و دست از لجبازي برنمي دارد ،
آن قدر گريه مي كند تا پدر او را در آغوش بگيرد و نوازش کند ، آن وقت آرام مي شود ،
لذا چنانچه زرق و برق دنيا را نخواهي و بهانه او را بگيري ، شاید در نهايت در آغوشش جای گرفتی ...!
شخصي کفشش را براي تعمير نزد کفاش مي برد.
کفاش نگاهي به کفش کرده مي گويد: اين کفش سه کوک مي خواهد و اجرت هر کوک ده تومان مي شود که درمجموع خرج کفش مي شود سي تومان.
مشتري قبول مي کند. پول را مي دهد و مي رود تا ساعتي ديگر برگردد و کفش تعمير شده را تحويل بگيرد.
کفاش دست به کار مي شود. کوک اول، کوک دوم و در نهايت کوک سوم و تمام.
اما با يک نگاه عميق در مي يابد اگر چه کار تمام است ولي يک کوک ديگر اگر بزند عمر کفش بيشتر مي شود و کفش، کفشتر خواهد شد. از يک سو قرار مالي را گذاشته و نمي شود طلب اضافه کند و از سوي ديگر دو دل است که کوک چهارم را بزند يا نزند.
او ميان نفع و اخلاق و ميان دل و قاعده ي توافق مانده است. يک دوراهي ساده که هيچ کدام خلاف عقل نيست. اگر کوک چهارم را نزند هيچ خلافي نکرده؛ اما اگر بزند به انسانيت تعظيم کرده.
اگر کوک چهارم را نزند روي خط توافق و قانون جلو رفته؛ اما اگر بزند صداي لبيک او آسمان اخلاق را پر خواهد کرد.
دنيا پر از فرصت کوک چهارم است. و من و تو کفاش هاي دو دل...
ﺑﺨﺸﻨﺪﻩ ﺗﺮﻳﻦِ ﻣﺮﺩﻡ کسی اﺳﺖ ﻛﻪ ﻫﻨﮕﺎمی ﻛﻪ ﻣﻴﺘﻮاﻧﺪ اﻧﺘﻘﺎﻡ ﺑﮕﻴﺮﺩ ﻣﻴﺒﺨﺸﺪ...
"امام حسین (ع)"
آن بالا كه بودم، فقط سه پيشنهاد بود:
اول گفتند زنی از اهالیِ جورجيا، همسرم باشد. خوشگل و پولدار. قرار بود خانه ای در سواحلِ فلوريدا داشته باشيم. با يک كوروتِ كروكیِ جگری. تنها اشكالاش اين بود كه زنم در چهل و سه سالگی سرطانِ سينه میگرفت. قبول نكردم. راست اش تحملاش را نداشتم.
بعد، موقعيتِ ديگری پيشنهاد كردند: پاريس، خودم هنرپيشه ميشدم و زنم مدلِ لباس. قرار بود دو دخترِ دو قلو داشته باشيم. اما وقتی گفتند يكی از آنها در نه سالگی در تصادفی كشته میشود. گفتم حرفاش را هم نزنيد.
بعد، قرار شد كلوديا زنم باشد. با دو پسر. قرار شد توی محلههای پايينِ شهرِ ناپل زندگی كنيم. توی دخمهای عينِ قبر. امّا كسی تصادف نكند. كسی سرطان نگيرد. قبول كردم.
حالا كلوديا، همين كه كنارم ايستاده است، مدام میگويد که خانه، نورِ كافی ندارد، بچه ها كفش و لباس ندارند، يخچال، خالی است. امّا من اهميتی نمی دهم. می دانم اوضاع می توانست بدتر از اين هم باشد. با سرطان و تصادف.
كلوديا اما اين چيزها را نمیداند. بچه ها هم نمیدانند..
کشاورزي يک مزرعه ی بزرگ گندم داشت. زمين حاصلخيزی که گندم آن زبانزد خاص و عام بود.
هنگام برداشت محصول بود. شبی از شبها روباهی وارد گندمزار شد و بخش کوچکی از مزرعه را لگدمال کرد و به پيرمرد کمی ضرر زد.
پيرمرد کينه ی روباه را به دل گرفت. بعد از چند روز روباه را به دام انداخت و تصميم گرفت از حيوان انتقام بگيرد. مقداری پوشال را به روغن آغشته کرده، به دم روباه بست و آتش زد.
روباه شعله ور در مزرعه به اينطرف و آن طرف می دويد و کشاورز بخت برگشته هم به دنبالش.
در اين تعقيب و گريز، گندمزار به خاکستر تبديل شد...
وقتي کينه به دل گرفته و در پی انتقام هستيم، بايد بدانيم آتش اين انتقام، دامن خودمان را هم خواهد گرفت!
بهتر است ببخشيم و بگذريم...
آدمها همديگر را پيدا مى كنند…
از فاصله هاى خيلى دور
از تهِ نسبت هاى نداشته
انگار جايي نوشته بود كه اينها
بايد كنار هم باشند
مى شوند همدم
مى شوند دوست
مى شوند رفيق
اصلأ مى شوند جانِ شيرين…!
درست مى نشينند روى طاقچه ى دلِ هم
حرف هايشان يك جورِ خوبى دلنشين است
دل براى خنده هايشان ضعف مى رود؛
اصلأ بودنشان شيرين است
وقتى هم كه نيستند
هى همديگر را مرور مى كنند و مُدام
گوش به زنگِ آمدن هم هستند…
خدا اين آدم ها را نگيرد از هم...
خوشبختي ديگران ...
هرگز کم نمي کند از " خوشبختي تو "
و ثروت آنان ..!!
هرگز کم نمي کند " رزق تو را "
و صحت آنان ...
هرگز نمي گيرد " سلامتي تو را "
پس مهربان باش..
و آرزو کن براي ديگران ...
آنچه را که آرزو مي کني "براي خودت"