‏آدمی؟!
موجودی‌ست که هر بار، پاره‌هایِ تار و پود دلش را می‌بَرد گِره می‌زند به امیدهای تازه‌تر...🤍..


. .

صائب تبریزی :

‏چون وا نمی‌کنی گِرهی، خود گره مشو

..️‍🩹🫧

بین این همه گِره تو زندگی،
چشمام به چشمات گره خورده.️

.࿐

وسطِ اینهمه روزای دلگیر، آرزو میکنم اگه این روزا هر گِره‌ای تو زندگیت وجود داره، معجزه‌ای واست اتفاق بیفته که بگی بالاخره همه‌چیز درست شد...




. .

بَند بَند قلبَــــم را ...
به وجُــود تــوُ بافتَم ...
گِره پُشـت گِره
آمَــدی که بمـانیِ .
به طعم مانـدگاری...

.

- انار ها دلشان خون شده‌ است!
به باد صبح بگو؛
به قدرِ یک‌‌ دو گِره،
وا کند گریبانت..


#سید_علی_میرافضلی

چاه کَن با طناب پُر گِره از ته چاه بالا می آید!

هر گاه گرهی به کارت افتاد شک نکن می‌خواهند تو را بالا بکشند...

پر نقش تر از فرش دلم بافته ای نیست
از بس که گره زد به گِره ،
حوصله ها را ...!

کاش انگشتانت گِره می‌خورد
به "دستانم"
دلت پُر می‌شد از عشق "من"
آن گاه
دنیا خلاصه می‌شد
در آغوشت...

گویند دهقانی مقداری گندم در دامن لباس پیرمرد فقیری ریخت. پیرمرد خوشحال شد و گوشه‌های دامن را گره زد و رفت!

در راه
با پروردگار سخن می‌گفت:

ای گشاینده گره‌های ناگشوده! عنایتی فرما و گره‌ای از گره‌های زندگی ما بگشای.

در همین حال ناگهان گره‌ای از گره‌هایش باز شد و گندم‌ها به زمین ریخت!
او با ناراحتی گفت:

من تو را کی گفتم ای یار عزیز
کین گِره بگشای و گندم را بریز..؟
آن گره را چون نیارستی گشود
این گره بگشودنت دیگر چه بود..؟

نِشَست
تا گندم‌ها را از زمین جمع کند، در کمال ناباوری دید دانه‌ها روی ظرفی از طلا ریخته‌اند!

ندا آمد که:

تو مبین اندر درختی یا به چاه
تو مرا بین که منم مفتــاح راه..

" مولانا "