گاهی هم قشنگ حرف بزنیم.
کمی قشنگتر.
بگوییم «میدانی؟ توی پوست خودش نمیگنجید!» و از دوستمان بگوییم که خوشحال بوده است. فقط خوشحال بوده ها، اما ما اینجور میگوییم که حال خودمان هم خوش شود.
در وصف حالی که داشتهایم بگوییم طَرَبناک.
در وصف جایی که بودهایم بگوییم فرحبخش. بگوییم برگها به رقص درآمدند. بگوییم آسمان بازیاش گرفته بود. بگوییم باران داشت گونههامان را نوازش میکرد.
بگوییم «گیسوهایش رنگ شب بودند» و موهای یار را گفته باشیم که تیره بوده فقط، اما وقتی اینجور صداشان میزنیم، ما را کشیدهاند و بردهاند به خیالِ عشقبازی با یار در یک شب تار.
بگوییم دلم برایت رفت.
بگوییم دردت به جانم.
بگوییم دوستت دارم. یک جور بگوییم دوستت دارم که قشنگترین دوستت دارم دنیا باشد.
#حسین_وحدانی
پست ها و اس ام اس های مربوط به کلمه ی گیسوهایش
عزیزان علاقه مند جهت ارسال جملات خود میتوانند با تلفن همراه به سایت ما وارد شوند تا پس از ثبت نام و ایجاد پروفایل قابلیت ارسال جمله برایشان فعال گردد،
شما میتوانید دوستان جدید در «کپی پیست کن» بیابید :)
✿ کپشن خاص ✿
گاهی هم قشنگ حرف بزنیم. کمی قشنگتر. بگوییم «میدانی؟ توی پوست خودش نمیگنجید!» و از دوستمان بگوییم که خوشحال بوده است. فقط خوشحال بوده ها، اما ما اینجور میگوییم که حال خودمان هم خوش شود.
در وصف حالی که داشتهایم بگوییم طربناک.
در وصف جایی که بودهایم بگوییم فرحبخش.
بگوییم برگها به رقص درآمدند.
بگوییم آسمان بازیاش گرفته بود.
بگوییم باران داشت گونههامان را نوازش میکرد.
بگوییم «گیسوهایش رنگ شب بودند» و موهای یار را گفته باشیم که تیره بوده فقط، اما وقتی اینجور صداشان میزنیم، ما را کشیدهاند و بردهاند به خیالِ عشقبازی با یار در یک شب تار.
بگوییم دلم برایت رفت.
بگوییم دردت به جانم.
بگوییم دوستت دارم.
یک جور بگوییم دوستت دارم که قشنگترین دوستت دارم دنیا باشد.
#حسین_وحدانی
" هیچ روز خوبی در راه نیست "
روز خوب که در نمیزنه بیاد داخل !
روز خوب که از جعبه شانس در نمی یاد !
روز خوب که یکی از روزهای هفته نیست در مسلسل ناگزیر تقویم طلوع کند !
روز خوب که سر برج نیست خود به خود ، البته گاهی با ناز و کرشمه بیاد !
قبض آب و برق و ... نیست که وقت و بی وقت وقتی خسته از سرکار برمی گردی از شکاف در آویزون باشه !
روز خوب که ...
نه !
روز خوب را باید ساخت
باید نوازشش کرد
باید آراست و پیراست
باید به گیسوهایش گل های وحشی صحرایی زد
باید عطر دلخواهش رو روی میز گذاشت
شعر دلخواهش رو سرود
باید نازش را کشید
به رویش خندید
روز خوب را باید خلق کرد
و بعد در آغوش آرام یک روز خوب لذت دنیا را چشید ...
زنها نمیگویند "دوستت ندارم"
اما
وقتی کسی کوچ کند از دلشان ،
بافتنی میبافند
در عوض بافتن گیسوهایشان.
اگر کسی کوچ کند ،
ناخنهایشان را کوتاه میکنند،
موهایشان را قیچی.
شروع میکنند به
بستن دکمههای پیراهن ِ یقهسپید آویزان روی چوبلباسی.
شروع میکنند به ،
محکم کردن شال و روسریشان.
به جای آنکه موهایشان را روزی چند بار شانه کنند،
شانهشان را میشکنند.
به جای آنکه روزی چند ساعت روبروی آینه بایستند
مینشینند و انار دانه میکنند.
میروند و
ظرف میشویند.
خانهتکانی میکنند ،
حتی اگر عید نباشد.
به جای آنکه عطر بخرند،
کتاب شعر میخرند.
زنها
نمیگویند "دوستت ندارم"
اما وقتی "دوستت ندارند"
دیگر هیچ نخی
نمیتواند این دکمهی افتاده را ،
بدوزد به پیراهنِ خاطراتشان.
بعد میبینی ،
سالهاست گذشته است
و هنوز غبارِ نشسته روی قابِ عکس دونفرهتان
پاک نشده است.
شبنم نادری
گیسوهایش تاب می خورد
خورشید بر آن می لغزد
باد کودکانه هم بازی اش شده
همه چیز را به بازی گرفته
حتی چشم ها را ...
دل من حواست را جمع کن ...
.
.
.
" یادش بخیر "
همه ی سهم من از توست ...