عکس و نوشته با موضوع لبخند

عکس و نوشته با موضوع لبخند

عکس و متن



بسم الله الرحمن الرحیم
.
.
.
به نیت سه ساله ی کربلا هم که شده
محبت کودکان این راه را
بی جواب لبخند و نوازش نگذاریم...
.
.
طراح: @mahsa.m.rezaei
.
.
پ.ن: یادتون باشه همراه خودتون برای بچه های عراقی هدیه ببرید:)
.
.
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج_بحق_زینب_کبری
#اربعین_حسینی
#حب_الحسین_یجمعنا
#الحسین_یجمعنا
#خادم_حسین
#عراق #ایران #کودکان_عراقی #خادم #اربعین #کربلا #هدیه #عشق #محبت #نجف #امام_حسین #پیاده_روی #عمود #چادر #کادو

.
.
.
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم .
#طرح_اختصاصی_برای_گروه_پافین
.
.
.
از همونروزی که توی اون لباس سفید و قشنگت که مثل ماه میدرخشیدی و اون سه تا حرف ب و لام و ه رو کنار هم چیدی و با اون حیایی که تو چشمهات موج میزد زیرزیرکی نگام کردی و با لبخند آرامش بخشت گفتی با اجازه امام زمانم بله ما دیگه #همسفر همدیگه شدیم
از همون روز و همون ساعت و همون ثانیه
.
دیگه ما با هم تو تمام زندگیمون همسفریم.
مقصدمون خداست و بهشت خدا
باید دست هم رو بگیرین تو این مسیر
درست مثل همین سفیر #اربعین
که یه جا تو خسته شدی و من کوله پشتیت رو حمل کردم
و یه جا من خسته شدم و تو هم بخاطر من موندی و بهم انرژی دادی....
.
آره درست مثل اینجا تو مسیر زندگی هم گاهی یکیمون شاید خسته بشه..شاید کم بیاره..شاید از مسیر منحرف بشه...اونیکی باید دستش رو بگیره و کمکش کنه که از مقصدمون یعنی خدا جا نمونیم
.
تو این سفر تنهایی و تکی و هرکی خودش بره نداریم
بهشت #دو_نفری میچسبه #همسفر جان
.
#سید_مهدی_بنی_هاشمی
.
.
.
.

#عشق #اربعین #کربلا #

.
بسم الله الرحمن الرحیم
.
و انسان ها
گاهی تمام عشقشان را با چشمان نگران
و دستان خسته فریاد می زنند
#بهار_مولایی
.
طراح: @amin.daryanavard
.

#یاحسین #شال_مشکی #بافتنی #دختر #پسر #عشق #ازدواج #رنگی_رنگی_نگی #همسر #آرامش #برکت #پاییز #زیبایی #لبخند #عشق_ابدی #پیوند_آسمانی #مجله_هنری_توکان #مثلا_گرافی #تصویرسازی_ذهنی

وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً
و (به یاد آر) وقتی که پروردگارت فرشتگان را فرمود که من در زمین خلیفه‌ای خواهم گماشت،

در سالن غذاخوری دانشگاهی در اروپا یک دانشجوی دختر با موهای قرمز که از چهره‌اش پیداست اروپایی است،سینی غذایش را تحویل می‌گیرد و سر میز می‌نشیند. سپس یادش می‌افتد که کارد و چنگال برنداشته، و بلند می‌شود تا آنها را بیاورد.
وقتی برمی‌گردد، با شگفتی مشاهده می‌کند که یک مرد سیاه‌پوست آنجا نشسته و مشغول خوردن از ظرف غذای اوست!
بلافاصله پس از دیدن این صحنه، زن جوان سرگشتگی و عصبانیت را در وجود خودش احساس می‌کند.
اما به‌سرعت افکارش را تغییر می‌دهد و فرض را بر این می‌گیرد که مرد آفریقایی با آداب اروپا در زمینۀ اموال شخصی و حریم خصوصی آشنا نیست.
او حتی این را هم در نظر می‌گیرد که شاید مرد جوان پول کافی برای خرید وعدۀ غذایی‌اش را ندارد.
در هر حال، تصمیم می‌گیرد جلوی مرد جوان بنشیند و با حالتی دوستانه به او لبخند بزند. جوان آفریقایی نیز با لبخندی شادمانه به او پاسخ می‌دهد.
دختر اروپایی سعی می‌کند کاری کند؛ این‌که غذایش را با نهایت لذت و ادب با مرد سیاه سهیم شود.
به این ترتیب، مرد سالاد را می‌خورد، زن سوپ را، هر کدام بخشی از کباب را برمی‌دارند، و یکی از آنها ماست را می‌خورد و دیگری پای میوه را. همۀ این کارها همراه با لبخندهای دوستانه است؛
مرد با کمرویی و زن راحت، دلگرم‌کننده و با مهربانی لبخند می‌زنند.
آنها ناهارشان را تمام می‌کنند. زن اروپایی بلند می‌شود تا قهوه بیاورد.
و اینجاست که کمی آنورتر پشت سر مرد سیاه‌پوست، در کنار میز بغلی کاپشن خودش را آویزان روی صندلی پشتی می‌بیند !
و ظرف غذایش را که دست‌ نخورده و روی آن یکی میز مانده است.!!
توضیح پائولو کوئلیو:
من این داستان زیبا را به همۀ کسانی تقدیم می‌کنم که در برابر دیگران با ترس و احتیاط رفتار می‌کنند و آنها را افرادی پایین‌مرتبه می‌دانند.
داستان را به همۀ این آدم‌ها تقدیم می‌کنم که با وجود نیت‌های خوبشان، دیگران را از بالا نگاه می‌کنند و نسبت به آنها احساس سَروَری دارند.
چقدر خوب است که همۀ ما خودمان را از پیش‌داوری‌ها رها کنیم، وگرنه احتمال دارد مثل کوته فکران رفتار کنیم؛
مثل دختر بیچارۀ اروپایی که فکر می‌کرد در بالاترین نقطۀ تمدن است،
در حالی که آفریقاییِ دانش‌ آموخته به او اجازه داد از غذايش بخورد .
: زمين بهشت مي شود...
روزيكه مردم بفهمند هيچ چيز عيب نيست جز قضاوت ومسخره كردن ديگران...! هيچ چيز گناه نيست جز حق الناس..!
ادامه در کامنت۰


با مهربانی لبخند زد و گفت: آمدم به تو دوستانت خسته نباشید بگویم. آفرین به شما موریانه های با وفا و مهربان!
تاریخ همیشه شما را به خاطر خواهد داشت...
شما باعث شدید ما پیروز شویم.
پیامبر رفت و من ایستادم و از پشت سر، دور شدنش را نگاه کردم. من خوشبخت ترین موریانه دنیا بودم‌.
. برشی از کتاب پیامبر و موریانه
(مجموعه دوستان عجیب پیامبر)
. ✅ روایتی متفاوت از داستان زندگی پیامبر اکرم ص از زبان یک موریانه
. نویسنده: مهناز فتاحی تصویرگر: حسن عامه کن انتشارات کتاب سحر
.
✅ برای بچه های پنج تا نه سال
.
پیامبر و موریانه
مجموعه دوستان عجیب پیامبر
.
قیمت ۷۰۰۰ تومان
سفارش دایرکت
.
#کتابخانه_کودک #کتاب #کودک
#هاچین #هدایای_شهید_چمران


محمد راه می رفت و من هم حرکت می کردم. سرش را بالا گرفت و مرا نگاه کرد و لبخند زد. لبخندش انگار زیبا ترین منظره ی دنیا بود.
دلم می خواست همین طور نگاهم کند. قطره ای آب به سویش فرستادم که روی گونه ی محمد نشست. محمد قطره ی آب را با دستش روی صورتش کشید و برایم دست تکان داد.
. برشی از کتاب پیامبر و ابر
(مجموعه دوستان عجیب پیامبر)
. ✅ روایتی متفاوت از داستان زندگی پیامبر اکرم ص از زبان یک ابر
. نویسنده: مهناز فتاحی تصویرگر: حسن عامه کن انتشارات کتاب سحر
.
✅ برای بچه های پنج تا نه سال
.
☁️ پیامبر و ابر
مجموعه دوستان عجیب پیامبر
.
قیمت ۷۰۰۰ تومان
سفارش دایرکت
.
#کتابخانه_کودک #کتاب #کودک
#هاچین #هدایای_شهید_چمران

الَّذِينَ يُنْفِقُونَ فِي السَّرَّاءِ وَالضَّرَّاءِ وَالْكَاظِمِينَ الْغَيْظَ وَالْعَافِينَ عَنِ النَّاسِ وَاللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ
همانان كه در فراخى و تنگى انفاق مى كنند و خشم خود را فرو مى ‏برند و از مردم در مى‏ گذرند و خداوند نكوكاران را دوست دارد.

تابستان سال هزار و سیصد و هشتاد و نه بود. در حال رانندگی بودم حواسم نبود. یه دفعه یک ماشین با سرعت از کنارم رد شد و با بوق ممتد داد زد و گفت هی الاغ حواست کجاست. همانطور با سرعت رفت پشت چراغ قرمز ایستاد. چون خیابان خلوت بود منم رفتم کنارش ایستادم. شیشه‌های هر دو تامون پائین بود. یواشکی از کنار چشماش به من نگاه میکرد. منم مستقیم بهش نگاه میکردم. گفتم، آقا میدونستی الاغ ماده هست و خرها، نر هستند. تو باید به من میگفتی خر.
دوم اینکه اگه من الاغم، حتما تو هم حضرت سلیمان هستی چون الان داری زبان الاغ‌ها رو میفهمی که باهات صحبت میکنم.
سوم اینکه اصلا حواسم به تو نبود تو عالم خودم بودم...
یک لبخندی زد و سه بار گفت معذرت میخوام. منم تو ماشین شکلات داشتم براش پرت کردم تو ماشینش. با اشاره اون، هر دو تا کناری ایستادیم و الان که با هم دوستیم یادمون نمیره که یک الاغ ما رو با هم آشنا کرد

این ماجرا میخواد بگه که کلمه ای در زبان انگلیسی هست به نام reactive یعنی واکنش و کلمه دیگری هست به نام creative یعنی خلاقیت. اگر دقت کنیم با جابجایی حرف c یک واکنش تبدیل میشه به یک خلاقیت. یعنی میشد این موضوع تبدیل شه به یک دعوای خیابانی که آخرش هم منجر میشد به آشتی. هم وقتمون رو میگرفت هم هزینه ساز بود.
پدرم میگفت وقتی آخرش تو کلانتری باهم آشتی میکنیم چرا الان آشتی نکنیم. میلیونها انسان در جنگ جهانی دوم کشته شدن ولی امروز کل اروپا هوای هم رو دارن و متحد هستند. هشت سال با عراقی ها جنگ کردیم الان برادر ما شدند.

پس ،یک- آخر هر جنگی صلحه .دو- عاقل کسی است که از تهدید فرصت میسازه ما هر دو تامون عاقل بودیم. سه- فحش دادن دلیل کسانی است که حق با آنها نیست .چهار- وقتی کسی عصبانیت میکنه یعنی تونسته برتو چیره بشه.پنج- و خدا کسی که خشمش را فرو مى ‏برد و از مردم در مى‏ گذرد را دوست دارد.
این داستان رو تو هر ترمی واسه دانشجوهام تعریف میکنم تا یادشون باشه هر لحظه هر جا خدا هست و ناظر اعمالمون، پس چه خوب که برای رضای خدا زندگی کنیم به قلم مهندس ناظمی
@1ayeh

داستان ها صرفا جهت تلنگر هستند،
نیت فقط خداشناسی است.
لطفا با دقت صحبت کنیم و دلی‌ نشکنیم.
@1ayeh

صلی الله علیک یا رسول الله
رفتی و دست مهربانت رفت در خاک
رفتی و از داغت عزادارند افلاک

با خویش بردی آن نگاه مهربان را
آن رحمت جاری و پاک و بیکران را

رفتی ولی بوی تو را دارد مدینه
ابری شده از غصه می بارد مدینه

یک عمر در راه خدا سختی کشیدی
رفتی ولی از امتت خیری ندیدی

قرآن صدایت می زند برگرد احمد
آیات رحمن غرق ذکر یا محمد

برگرد آیات خدا بی تو غریبند
آیات نور و انّما بی تو غریبند

غار حرا دلتنگ شبهای تو مانده
در حسرت یک بوسه از پای تو مانده

رفتی ولی در قلبهای دشمن و دوست
آن چهره و لبخند زیبای تو مانده

هر چند نشنیدند یک عده صدایت
در آسمان شهر آوای تو مانده

بر روی پیشانی ایتام مدینه
مثل همیشه جای لبهای تو مانده

نور علی نور دل غمگین زهرا
در ظلمت این قوم زهرای تو مانده

رفتی برایش ناله مانده درد مانده
رفتی علی در بین صد نامرد مانده

آقا تو رفتی بیت الأحزان را ندیدی
سینه زدن بر خاک سوزان را ندیدی

رفتی ندیدی ناله های دخترت را
خون گریه ها و ربنای دخترت را

رفتی ندیدی بعد تو حرمت شکستند
دستان حیدر را میان کوچه بستند

رفتی سفارشهای تو روی زمین ماند
بعد از تو زهرا و امیرالمومنین ماند

بعد از علی تنها و بی یاور حسن شد
خونین جگر خونین دهن خونین کفن شد

رفتی ندیدی ماجرای کربلا را
رفتی ندیدی پیکر در بوریا را

در کربلا اجر رسالت اینچنین بود
جسم حسینت پاره پاره بر زمین بود

بی اعتنا از گریه زینب گذشتند
از روی جسمش با سم مرکب گذشتند

اینجا میان روضه ها زینب قدم زد
آتش به جان شعرهای محتشم زد

این کشته افتاده بی سر حسین است
این که نمانده از تنش پیکر حسین است

این که سپاهی ریخته روی تن او
این شاه بی سردار و بی لشکر حسین است

این خیمه ای که گیسوی حورش طناب است
حالا اسیر شعله ها و آفتاب است

این پیکری که زینت دوش نبی بود
حالا تمام پیکرش شد خاک آلود

شاعر : #مجتبی_شکریان_همدانی
#خدا
#حضرت_محمد
#رسول_الله
#مدینه
#صلی_الله_علیک_یا_نبی_الله
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد_وعجل_فرجهم
#رحلت_پیامبر_ص_و_شهادت_امام_حسن_ع_تسلیت_باد

✊نوجوان به‌پیش

⚔بند پوتین‌ها را محکم کنید...
ماموریت‌ها در پیش است.

ماموریت‌های ویژه آقا به نوجوانان در دیدار اخیر دانش‌آموزان و دانشجویان با رهبر انقلاب

☝️دشمنی آمریکا را فراموش نکنید و فریب لبخند دشمن را نخورید. گاهی می‌گویند ما با ملت [ایران] دشمنی نداریم با دولت [ایران] دشمنی داریم؛ دروغ می‌گویند.
#فراموش_نمیکنیم

✌️نظریه‌ «مقاومت در مقابل دشمن قوی‌پنجه» را تبلیغ کنید. این نظریه از لحاظ عملی و نظری درست است.
#کم_نیاری_بردی

خود را در قبال مسئله‌ی پیشرفت کشور مسئول بدانید؛ ترس و تنبلی را کنار بگذارید و نوآوری را وظیفه‌ خود بدانید.
#کارخودمونه



#نسل_جوان #نسل_سوم #نسل_چهارم
#جوانان #جوان #نوجوان
#دهه_هشتادی #دهه_هفتادی
#همت #تلاش #کار #ابتکار #خلاقیت #امید #پیشرفت #نوآوری
#غیرت #تعصب #آینده_از_آن_ماست
#رهبری #رهبر_انقلاب #آیت_الله_خامنه_ای #آقا #رهبر